قبل نوشت: نامهای خطاب به زنان سرزمین ایران زمین
سلام
امروز میخواهم برایتان بنویسم؛ اما بهانهام برای نوشتن، بهترین بهانه است. میلاد زینب کبری( سلام الله علیها)، دخت امیرمومنان و عقیله بنیهاشم.
اما براستی در زندگیمان زینب را چگونه شناختهایم؟! زینب
در یک وصف ساده و گذرا دختری است زینت پدر، که در پنجمین روز ماه پنجم از سال قمری
یعنی جمادی الاول به دنیا میآید و خانواده اش منتظر پیامبرند تا از سفر بیاید و
نامی برای او برگزیند. انتخاب نامش را فاطمه به علی می سپارد، علی به رسول خدا و رسول
خدا، آن مولود را «زینب» نام مینهد و به سینه اش می چسباند، میبوسد و می فرماید:
«به حاضرین و غایبین وصیت مینمایم که حرمت این دختر را پاس بدارند.»
مادران و خواهران پاک وطنم!
اما
آیا زینب تنها همین است و بس!؟
زینب بانوی کاملهای است که شناخت او قبله
چگونه زیستن را برای ما معین می کند، بی تردید باید او را دوباره مرور کنیم، باید
او را دوباره بخوانیم.
زینب با نامی خدایی پا به عرصه زندگی
نهاد تا راهی خدایی را نیز در پیش گیرد زینب آن بانویی است که بیشک
زنان و دختران کشور ما بیش از پیش به نفس کشیدن در هوای معنویت و حیای وجود مطهرش
نیازمندند.
دختران سرزمین سربلندم!
زینب
را «سرّ ابیها» گفتند، میدانید چرا؟! چرا که رازدار پدر بود، همان رازهایی که علی
به دور از چشم نامحرمان در چاه غربت خویش ناله می کرد. رازدار ناگفته هایی از پدر بود
که علی(ع) هیچگاه محرمی را بعد از زهرا(س) برای گفتنش نیافت. چه صبورانه همه بی
مهریهای بر ولایت را چروک پیشانیاش کرد و دم نزد!
زنان سرزمین قهرمانم!
دختران سرزمین عزیزم!
زینب، مهریهاش را چون مادرش فاطمه معین کرد تا مکتب اسلام دست
پرورده دیگری هم داشته باشد که نقطه اوج کرامت انسان- به خصوص زن- در این مکتب
آشکار شود.
زنان سرزمین ایران زمین!
زینب آمد تا حجت بر زنان همه
تاریخ تمام شود! آمدی تا بانوان بدانند چگونه میتوان هم دریای حجب و حیا بود، هم
الگوی موفق حضور در جامعه، او آمد تا دختر علی(ع) و فاطمه(س) بودن را به زیبایی
هرچه تمامتر تجلی دهی، آنچنان خطابه کند که نفس ها در مجلس یزید حبس شود آنچنان که
راوی در شان او بگوید:« ولم اری والله خفره قط الخلق منها» و خفره یعنی زنی در
نهایت حیا.
زینب آمد تا کج اندیشان زمانه حضور زن
را بهانه به عرضه گذاشتن زن قرار ندهند! در شام خطبه خواند- آنچنان
بزرگوارانه و با استحکام- که عید یزید و یزیدیان را به سوگ تبدیل کرد.
زینب را «معین الولایه » نامیدند، چرا که در آسمان بیانتهای وجودش، یاوری 4 امام معصوم میدرخشید. عمر فاطمه (س) کوتاهتر از آن بود که جامعه عرب و امت اسلام او را نیک بشناسند و پردههای کینه و نفرت، فضای جهان اسلام را تیره تر و غبارآلودتر از آن کرده بود که مردمان، سیمای نورانی زهرا(س) را به روشنی در آن ببینند. باید شخصیت فاطمه در وجود زینب، استمرار می یافت. زینب باید به سان مادر، در راه دفاع از حریم ولایت، تن به سختیها و جراحتها می سپرد و تن و جان را فدای ولی و امام خویش می کردی.
خواهران سرزمین دلیران!
زینب را «شریکه الشهداء»، گفتند، چرا که در تحقق اهداف همه شهدا شریک
بود. این نام زینب برای همیشه تابناک و روشن است، چرا که مردانه در میدان پلیدی ها
گام نهادی و حجم تیرگیها را با فریاد عدالت خواهانهاش شکافت.
او آنچنان کرد که فرماندار مدینه در
گزارشی به یزید گفت: بودن زینب در میان اهل مدینه احساسات را برمیانگیزد او زنی است
با کلامی فصیح، خردمند و دانا. جای تعجب نیست چرا که زبان علی در کام زینب میچرخید.
زنان سرزمین پاکم!
زینب را «عالمه غیرمعلمه» نامیده اند، حضرت سجاد به علم لدنی ایشان
تصدیق نموده و در مقامش فرمود: «عمه جان زینب! دانش تو دانش الهی است، نه خواندنی
و وصف کردنی. چشمه فهمی که در قلب شریف تو جاری است از منبع فیاض الهی است.» و زینب علم لدنی خویش را چه زیرکانه به پدر نشان دادی آنگاه که
علی گفت: «دخترم
بگو «دوتا»» و گفتی: «بابا! زبانی که به گفتن «یک» آغاز سخن کرد و لب به توحید
گشود چگونه «دوتا» بگوید؟!»
«السلام علی من
رضعت بلبان الایمان» سلام ما بر تو باد که از سرچشمه ایمان- زهرای اطهر- شیر
نوشیدی و سیراب شدی.
عقیله الطالبین، موثقه، عارفه، محدثه
کامله، عابده آل علی و... همه اینها تو هستی ولی گویا زینب جان! برای ما فراتر از
اینهایی، چیزی که نمی توانیم بر صفحه بنگاریم.
بانوی مجسم انسانیتی که بانوان جامعه
ما هرچه خود را به قالب وجودت نزدیک تر کنند رنگ خدایی می گیرند و در نتیجه آن،
جامعه خدایی می شود.
زینب! به راستی تو را چگونه شناختیم؟!
آیا ما توانسته ایم بین خویش و او
پیوندی برقرار کنیم؟ میان زندگی خود و سیره زینب، نسبتی ایجاد کرده ایم؟ و این
پرسشی است در خور اندیشه!!...
پی نوشت: این مطلب با کمی تغییر،در روز 22 اردیبهشت 1387 در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است.