راه طی شده

دست نوشته های سیاسی و فرهنگی سمیرا خطیب زاده

راه طی شده

دست نوشته های سیاسی و فرهنگی سمیرا خطیب زاده

راه طی شده
"و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم.
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است، اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه‌گر می‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است"
نوشته شهید سید مرتضی آوینی
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

نویسنده: سمیرا خطیب زاده

" آنتونی پارسونز"1 آخرین سفیر انگلیس در زمان رژیم شاهنشاهی ایران در خاطرات خود می‌نویسد: «رژیم پهلوی بر دو بنیاد اصلی قدرت استوار بود، که عبارتند از: ارتش و ساواک »

این اعتراف سفیر انگلیس به عنوان نماینده کشوری که حامی سرسخت رژیم پهلوی بود، بخوبی نشانگر این مطلب است که مردم هیچ جایگاه و نقشی در دوران خفقان‌آور رژیم پهلوی نداشتند و حکومت شاه نیز هیچ اتکایی به قدرت و حمایت مردم نداشت. اما با روییدن نهال انقلاب اسلامی در ایران بود که این رویکرد حقارت‌آمیز، جای خود را به امواج خروشان همکاری و همدلی مردم با نظام اسلامی داد و این سیاست و بینش نادرست دوران پهلوی پایان یافت .

هنوز دو ماه از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نگذشته بود که 98 درصد از مردم ایران در همه پرسی، به حکومت اسلامی رأی مثبت دادند و آن را برگزیدند. این حرکت اولین و بی‌سابقه‌ترین شکل حضور مردم برای تعیین حکومت بود و پیش از این، چنین حضور گسترده‌ای سابقه نداشت. بدین ترتیب نقش تعیین کننده مردم از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی رقم خورد. اما آیا صرف حضور و حمایت مردم از انقلاب تضمین کننده‌ی بقاء و تداوم آن است و یا حضور و دفاع هوشمندانه و با بصیرت است که می‌تواند نقش اساسی و محوری داشته باشد؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۹
سمیرا خطیب زاده

نویسنده : سمیرا خطیب زاده


سلام، با توفیق الهی اولین کتابم را نوشتم. «قصه‌ی شهزاد». خوشحالم از این‌که اولین تجربه کتابم مزین به نام شهید است. شهید «حسن  بختیاری زاده». در تمام روزهای نوشتن به یاد او زندگی کردم، نفس کشیدم، خندیدم و گریستم.

و یاد شهید عجب عطری می‌دهد به زندگی. امیدوارم زندگی ما همیشه معطر به این عطرها باشد. حال و هوای این کتاب را در متن زیر خلاصه کرده‌ام.

جنگ که شروع شد، خیلی‌ها رفتند جبهه. بعضی‌ها برگشتند و بعضی‌ها شهید شدند و در میان این آدم‌ها، بعضی‌ها بودند که نفس‌هایی به نفس‌شان بند بود و شاید عمقِ این وابستگی را هیچ‌کس نتوانست بفهمد. حسن و مادرش هم در بین همین بعضی‌ها بودند. تار و پود زندگیِ مادر، آن‌چنان به وجود حسن گره خورده بود که وقتی حسن رفت، مادر هم دیگر تاب ماندن نداشت.

این پنج فصل، داستان زندگی شهیدی است که مثل همه‌ی بچه‌ها وقتی به دنیا آمد، گریه کرد، در بازی‌های کودکانه با برادرهایش حسابی خندید، همیشه شاگرد اول مدرسه و حوزه و دانشگاه بود و شاید توی درسِ زندگی هم شاگرد اول شد، که شد. پدر و مادر و خانواده و هم‌کلاسی و هم‌رزمِ جبهه از شیرین‌کاری و شیطنت‌هایش دل‌درد می‌گرفتند، بس که می‌خندیدند. وقتی که رفت، همین‌ها تا مدت‌ها اشکِ چشم‌هایشان خشک نشد.

بچه‌ی بالاشهر تهران بود و وضع مالی‌شان خوب و از آن زندگی‌هایی که هر چه لب‌تر کنی برایت حاضر است! خانه‌ی پانصد متری و ماشین آن‌چنانی. خیلی از بچه‌های جبهه به شوخی به‌ش می‌گفتند «حسن، ما جای تو بودیم یه لحظه هم جبهه نمی‌موندیم! جبهه اومدی که بری بهشت، خب خونه‌ی شما خودش بهشته دیگه!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۳۰
سمیرا خطیب زاده

نویسنده: سمیرا خطیب زاده

یازدهم ژانویه بود، درست یکشنبه هفته گذشته، خانواده شهید «عماد مغنیه» به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت شده بودند، منطقه «الغبیری» نزدیک «روضه الشهیدین»،  همه بچه‌ها و نوه‌ها به مناسبت میلاد پیامبر دور هم جمع بودند.
از همه خواسته شد برای این جلسه صحبت کوتاهی آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه‌ای دارند. نوبت به «جهاد مغنیه» رسید، فرزند «عماد مغنیه». جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال جدید را، هفته آینده اعلام می‌کنم.» همه شروع به اعتراض کردند، بعضی‌ها به شوخی می‌گفتند جهاد طرحی برای سال نو ندارد. اصرارها بی‌فایده بود، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش را هفته بعد بگوید.
درست یک هفته بعد دوباره همه خانواده دور هم جمع شدند. اما برای عرض تسلیت به خانواده شهید. آری
طرح «جهاد مغنیه»، شهادت بود!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۲۷
سمیرا خطیب زاده

نویسنده: سمیرا خطیب‌زاده

من عاشق محمدم(صلی‌الله علیه و آله)، پیامبر خوبی‌ها، رحمت‌ للعالمین
من عاشق محمدم(صلی‌الله علیه و آله)، رسول مهربانی‌ها، همو که طاقت کوچکترین رنجشی را نه برای مسلمین، که برای مردم عالم نداشت.
من عاشق محمدم(صلی‌الله علیه و آله)، همو که خداوند بواسطه وجود مقدسش، درهای لطف و رحمت را بر ما گشود.
من عاشق محمدم(صلی‌الله علیه و آله)، همان پیامبری که وقتی چنگ ذلت و پنجه خفت و گمراهی، گریبان آدمیان را می‌فشرد، در میان حیرانی‌ها و سرگردانی‌ها آمد و منجی نجات انسان‌ها شد.(1)
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۳۱
سمیرا خطیب زاده