راه طی شده

دست نوشته های سیاسی و فرهنگی سمیرا خطیب زاده

راه طی شده

دست نوشته های سیاسی و فرهنگی سمیرا خطیب زاده

راه طی شده
"و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم.
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است، اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه‌گر می‌شود. حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی‌ام بر این بوده است"
نوشته شهید سید مرتضی آوینی
پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

نویسنده: سمیرا خطیب زاده

4225گکم

این روزها شاهد اتفاقات عجیب و غیر منظره زیادی هستیم. حکایت غریبی است گویا برخی مقامات و مسئولین دولتی آیه « اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» را دقیقا وارونه می خوانند و وارونه هم عمل می کنند!!

زبانی که باید سخت و خشن و یا حتی در مواقع لزوم تیز و برنده بر علیه دشمنان اسلام و نظام اسلامی در کام مسئولان بچرخد؛ این روزها در کمال تعجب در مقابل دوستان شمشیر می کشد!!

البته این حکایت غریب چندان هم تازگی ندارد، هر از چند گاهی شاهد تندترین تعابیر و کنایه ها از سوی دولت «تدبیر و امید» به منتقدان هستیم که «بی سواد » ،«بی شناسنامه» ، «بروید به جهنم...» ،«تازه به دوران رسیده» و ... تنها بخشی از این تعابیر جالب توجه است.

 این لحن تند و عتاب آلود چندی پیش در روز افتتاح نمایشگاه مطبوعات هم در مقابل رسانه های منتقد دولت  دوباره به کار بسته شد و ادعا شد که این منتقدان در حاشیه ای مطلقا عمد به سر می برند.

گذشته از صحت و سقم سخنان مطرح شده که پاسخ بدان مجال دیگری را می طلبد لحن همراه با عصبانیت این سخنرانی جای تعجب و تامل بسیار دارد که ذوق زدگی هر چه تمامتر دشمنان نظام را به همراه داشت و در اندک زمانی به تیتر اصلی اخبار رسانه های معاندی همچون بی بی سی و نیویورک تایمز و ... تبدیل  شد!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۱۳:۰۴
سمیرا خطیب زاده

گفتگو از : سمیرا خطیب زاده

صثبل

گفتگوی تفصیلی طنین یاس با همسر و دختر شهید مدافع حرم «حاج حمید تقوی فر»:

مردی که با آرزوی شهادت زندگی می‌کرد


خیلی راحت و آسان میهمان خانه بی‌ریایشان شدم. خانه‌ای که اگر چه ظاهرش ساده بود، اما از در و دیوارش مهربانی و میهمان نوازی موج می‌زد. به گمانم این را هم از حاج حمید به ارث برده بودند. خانه‌ای که شش ماه می‌شد تنها مردش را از دست داده بود. درست دی ماه سال گذشته. یک همسر خوب و یک پدر ایده آل را. و خانه بدون مرد چقدر سخت است؛ آن هم اگر مردت از مردهایی باشد که روزگار به خود کم دیده است! از آن مردهایی که آمده است پشت هر چه نامردی و نامردمی را به خاک بمالد، حالا فرقی نمی‌کند در ایران باشد یا در عراق. مقابل دشمن بعثی باشد یا داعش متجاوز. خانه بوی حاج حمید را می‌داد. کنار خانه هنوز سجاده و جانمازش پهن بود. یعنی دلشان نیامده بود که جمع کنند نشانه‌های بابا را. عبایش را. چفیه خونی‌‌اش که در آخرین لحظات همراه پدر بوده است و حتی پوتین بابا را. عکس‌های بابا هم تا دلتان بخواهد موجود بود. در اندازه و ابعاد مختلف. می‌گفتند هنوز باورمان نمی‌شود که رفته باشد. و عین حقیقت است که باورشان نشود، چرا که شهید زنده و جاودان  است و این ماییم که زمان ما را با خود به فراموشی خواهد برد. یک گوشه خانه را هم پرچم گنبد ماه بنی‌هاشم، حضرت ابالفضل العباس(ع) متبرک کرده بود. می‌گفتند فرماندهان عراقی به پاس زحمت‌های حاج حمید به او هدیه کرده بودند. از چشم های همسر و دخترش می‌شد خیلی چیزها را فهمید؛ یک دنیا دلتنگی را فریاد می‌زدند، هر چند ظاهرشان آرام و صبور بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۳:۲۲
سمیرا خطیب زاده