طرح نوشت : آقای هاشمی مراقب حرف هایتان باشید!
نگران شماییم واقعا. با این سرعت که در سراشیبی سقوط پیش می روید، چیزی تا به واقعیت پیوستن تصویر فوق نمانده. دفعات بعدی که در خصوص ولایت فقیه اظهار نظر کنید به این لطافت با شما برخورد نمی کنیم.
طرح نوشت : آقای هاشمی مراقب حرف هایتان باشید!
نگران شماییم واقعا. با این سرعت که در سراشیبی سقوط پیش می روید، چیزی تا به واقعیت پیوستن تصویر فوق نمانده. دفعات بعدی که در خصوص ولایت فقیه اظهار نظر کنید به این لطافت با شما برخورد نمی کنیم.
نویسنده: سمیرا خطیب زاده
قبل نوشت: این مطلب به بهانه تولید لوازم التحریر ایرانی - اسلامی نوشته شده است.
مهر ماه که می رسد تب و تاب پدرو مادرهایی که بچه مدرسه ای دارند آغاز می شود. تهیه لوازم التحریر،کیف ، کفش و لباسِ مدرسه، حکایت پر ماجرایی است که چند روزی کودکان و نوجوانان را با والدینشان به مغازه و خیابان ها می کشاند.
اما ویترین مغازه ها را که نگاه می کنی دلت می گیرد چرا که هیچ سنخیتی بین آنچه می بینی با فرهنگ ایرانی و اسلامی خود نمی یابی. آخر این روزها کیف و دفتری را پیدا نمی کنی که منقش به شوالیه های غربی نباشد!
نویسنده: سمیرا خطیبزاده
و عاشورای سال 61 (هـ .ق) هنوز پایان نیافته است، قصه پر غصه کربلا همچنان
جاریست و داستان شام، خیال تمام شدن ندارد!
آری داستان مظلومیت حسین(ع) و
زینب(س) در کربلا، داستان جسارت به خواهر حسین(ع) در های و هوی کشنده انبوه
مردمان بیغیرت شام، داستان بیمهری بر دختر حسین(ع) در کوچههای تهمت و تحقیر شام،
در خندههای شوم زجرآور شامیان، همچنان ادامه دارد!
نویسنده:سمیرا خطیب زاده
قبل نوشت: این مطلب به بهانه
روز همبستگی و همدردی با کودکان فلسطینی نوشته شده است.
پدرم با صدای اذان.
خواهرم با نوازش مادر.
اما کودک فلسطینی هیچ گاه از خواب بیدار نمی شود.
چرا که زیر آوار، خوابش سنگین شده، او تا ابد خوابیده است!
بگذار بخوابد، شاید این تنها خواب شیرینش، در این معدود سال های زندگی باشد.
نویسنده: سمیرا خطیبزاده
من چادرم را دوست دارم، چرا که سیاهیش نشانه رفته و بر زمین
نشانده است هرچه سیاهی و ظلمت را، هرچه نگاه زهرآلود را!
من چادرم را دوست دارم،
چرا که سنگینی نجابتش، خم کرده است کمر دشمنان را و حصار امن و ایمنش، نقش برآب
کرده است نقشههای بدخواهان و هرزهدلان را!
من چادرم را دوست دارم، چرا که سلاح
من در جنگ نرم با دشمن است و خاکریزهای آنان را چه ماهرانه فتح میکند. بدون این
سلاح قافیه جنگ را از همان ابتدا باختهام و با آن، جبهه اراده و فکر و عزم دشمن را
سنگر به سنگر فتح کردهام!
من چادرم را دوست دارم و آن احساس زیبا، امنیت و
آرامشی که از داشتنش دارم، هیچگاه با نگاههای سنگین عوض نمیکنم!
نویسنده: سمیرا خطیب زاده
دروغ
که نگفته اند! اعتبار مکان ها به انسانهایی است که در آن زندگی می کنند؛
در صبح آدینه قدم به جایی می گذارم که یقین دارم شهدا در آن زندگی می کنند،
شاید لحظه های زندگیم سرشار از اعتبار و آبرو شود. و مخاطب من در این سفر، همانانی هستند که از خاک روییده اند؛ اما در خاک نمانده اند. سر بر آسمان بر آورده اند و فقط همینانند که از حقیقت باخبر و دیگران را نیز اینان خبر کرده اند. نشانیشان را در تاریخ تمدن بشر نمی یابم، اما تمام بشریت چه بخواهد و چه نخواهد مدیون آنان است! ثانیه ها را، مثل من و تو زندگی کرده اند اما نه در عرض زمان در طول آن، و تو خود می دانی که راز آن بزرگی روح در این دوران کوتاه زندگی جز این نمی تواند باشد. |
قبل نوشت: این مطلب به بهانه پیام رهبر معظم انقلاب به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز نوشته شده است.
پیام حضرت آقا به کنگره نماز را که شنیدم، تازه فهمیدم چقدر برای نماز کم گذاشتهایم، چه کارها که باید انجام میدادیم اما با بیتوجهی و غفلت از کنار آن گذشتهایم.نویسنده:سمیرا خطیبزاده
قبل نوشت: این مطلب به بهانه هفته دفاع مقدس نوشته شده است.
چه کسی آغازگر جنگ بود؟
چرا همه دنیا به جنگ با ما،
برخاست؟
چرا بعد از فتح خرمشهر و رسیدن به مرزها، جنگ را ادامه دادیم؟
چرا
قطعنامه را پذیرفتیم؟
پرسشهایی از این دست که بعد از جنگ، قارچگونه سبز شدند
تا ثابت کنند هستند کسانی که هنوز هم آسمان را، با نگاه زمینی وجب میکنند، هستند
کسانی که قداست این دفاع هشت ساله را، با اشتباهاتی تام و تمام منکوب میسازند،
هستند آنانی که مرز شعورشان، محدود به خطکشی مرزها و سانت کردن نقشههاست، آنانی
که گمان میکنند قصه خمینی و یارانش، قصه نبرد بر سر آب و خاک بود.
اما حقیقت آن
است که قصه خمینی(ره) و یارانش، داستان یک جذبه و جاذبه بود، و چه کسی میگوید
جاذبه رو به زمین است؟
من کسانی را دیدهام که فارغ از هر کششی به بالا
رفتهاند، تا اوج...
جاذبه رو به خداست!